اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیره ای

نویسه گردانی: ŠYRH ʼY
شیره ای . [ رَ / رِ ] (ص نسبی ) آنکه شیره فروشد. (یادداشت مؤلف ). || آنکه شیره ٔ تریاک استعمال کند کشیدن را. آنکه شیره ٔ تریاک کشدبا حقه ٔ وافور. آنکه شیره ٔ تریاک تدخین کند. (یادداشت مؤلف ). || منسوب به شیره ٔ انگور. از شیره ٔ انگور: مربای شیره ای . || که آلوده به شیره شده است : دستم شیره ای است . (یادداشت مؤلف ).
- دست شیره ای ؛ دزد. (یادداشت مؤلف ): دستش شیره ای است ؛ دوسنده است و به هرچه رسد، بردارد و برباید. (از امثال و حکم دهخدا). دزد است . (از یادداشت مؤلف ).
|| چسب دار. چسبنده . دوسنده .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دست شیره ای . [ دَ رَ / رِ ] (ص نسبی ) دست کج . ناخنکی . ناخنک زن . که دستش چسب دارد. از هرچه بیند نهانی پاره ای برگیرد: دست شیره ای بودن ؛ دس...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.