اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیرین

نویسه گردانی: ŠYRYN
شیرین . (اِخ ) نام معشوقه ٔ فرهاد. (ناظم الاطباء). نام زن پرویز که به صفت حسن موصوف بوده و فرهاد نیز بر وی شیفته و عاشق شد. در اشعار شعرا مثل است . (انجمن آرا) (آنندراج ). معشوقه ٔ ارمنی و زوجه ٔ خسرو پرویز که طبق روایات فرهاد نیز بدو عشق می ورزید. (فرهنگ فارسی معین ). داستان خسرو و شیرین از داستانهای معروف پیش از اسلام ایران بوده و در شاهنامه ٔ فردوسی و المحاسن و الاضداد جاحظ و غرر اخبار ثعالبی به آن اشارت رفته است ، ولی نظامی گنجوی ظاهراً برای نخستین بار این داستان را گرد آورده و به رشته ٔ نظم کشیده است و شاعران دیگری مانند امیرخسرودهلوی ، هاتفی ، جامی به تقلید از وی ، داستان معاشقه ٔخسرو پرویز را با شیرین به نظم آورده اند و نیز عده ای از شعرا چون وحشی بافقی ، عرفی شیرازی ، وصال شیرازی داستان عشق فرهاد را نسبت به شیرین منظوم کرده اند. (از دایرةالمعارف فارسی : خسرو و شیرین ) :
شب تیره شاه جهان خفته بود
که شیرین به بالینش آشفته بود.

فردوسی .


به خنده به شیرین چنین گفت شاه
کزین زن جز از دوستداری مخواه .

فردوسی .


با دل شاد باد چون شیرین
دشمنش مستمند چون فرهاد.

فرخی .


به چشم شاه شیرین کن جمالش
که خود بر نام شیرین است فالش .

نظامی .


حدیث خسروو شیرین نهان نیست
وز آن شیرین تر الحق داستان نیست .

نظامی .


شنیدم نام او شیرین از آن بود
که در گفتن عجب شیرین زبان بود.

نظامی .


من اول بار دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم .

سعدی .


کسی کز دام شیرین شد شمارش
همیشه تلخ باشد روزگارش .

میرخسرو.


حکایت لب شیرین ۞ کلام فرهاد است
شکنج طره ٔ لیلی مقام مجنون است .

حافظ.


ز حسرت لب شیرین هنوز می بینم
که لاله می دمد از خون دیده ٔ فرهاد.

حافظ.


من همان روز ز فرهاد طمع ببْریدم
که عنان دل شیدا به کف شیرین داد.

حافظ.


شهره ٔشهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین ۞ منما تا نکنی فرهادم .

حافظ.


من آن نیَم که ز حلوا عنان بگردانم
که ترک صحبت شیرین ۞ نه کار فرهاد است .

بسحاق اطعمه .


- شاهد شیرین ۞ جمال ؛ معشوقه ای که در حسن و زیبایی مانند شیرین است . (ناظم الاطباء).
- مثل خسرو و شیرین ؛ سخت عاشق و معشوق هم . دو تن که بشدت یکدیگر را دوست دارند. (از یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
شیرین بانو: زن و خانمِ ارجمندی که،کامله و همه چیز تمام باشد و سخنانش تاثیره خوشایند و مثبتی رویِ شنوندگان بُگذارد،خانمی با کمالات و برجسته....(خانمی ب...
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 165 تن . آب از چاه و قنات . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش رزن شهرستان همدان . سکنه ٔ آن 571 تن . آب از قنات .راه آن ماشین رو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان ملایر. سکنه ٔ آن 539 تن . آب از قنات . صنایع دستی آنجا قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیائی...
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش فرمهین شهرستان اراک . آب از قنات . سکنه ٔ آن 473 تن . راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ...
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان . آب از چشمه . صنایع دستی آنجا شال و پارچه های ابریشمی وکرباس بافی است . (از فرهنگ ...
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش گرمی شهرستان اردبیل . سکنه ٔ آن 217 تن . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. آب از سیمین رود. صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج...
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده . سکنه ٔ آن 121 تن . آب از قنات . صنایع دستی آنجا قالیبافی . راه آن ماشین رو ...
ابن شیرین . [ اِ ن ُ ؟] (اِخ ) ابوبکر محمدبن احمدبن شیرین البستی ، نزیل غرناطه . ابن بطوطه نام این شاعر ایرانی را بمناسبتی برده و قطعه ٔ ذ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۳ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.