اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیرین

نویسه گردانی: ŠYRYN
شیرین . (اِخ ) خواهر ماریه ٔ قبطیه که مقوقس ملک مصر به رسم هدیه خدمت حضرت مصطفوی (ص ) فرستاد. (از حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 130). در مآخذ دیگر نام این زن را به صورت معرب «سیرین » ضبط کرده و نوشته اند که او را حسان بن ثابت شاعر معروف عرب به زنی کرده است . رجوع به فهرست نامهای کسان دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ذیل شرح حال ماریه ٔ قبطیه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ناز جان شیرین کار. [ زِ ن ِ ] (صوت مرکب ) آفرینی است که مرشد به پهلوانی که عملی از اعمال ورزشی را خوب انجام دهد، گوید. (یادداشت مؤلف ).
خیرآباد کلاته ٔشیرین . [ خ َ دِ ک َ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درزاب بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در یک هزارگزی شمال باختری مشهد و ی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سدیم هیدروژن‌کربنات یا سدیم بی‌کربنات با فرمول NaHCO3 یکی از نمکهای سدیم در ترکیب با کربنیک اسید است که تنها یک اسیدی این ترکیب با سدیم جایگزین شده‌اس...
داستان کهن زریادر و آتوسا تحت نام فرهاد و شیرین به خطا به عهد خسروپرویز منتسب است خارس میتیلنی رئیس تشریفات دربار اسکندر در ایران محبوبترین داستان عا...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.