شیرین
نویسه گردانی:
ŠYRYN
شیرین . (اِخ ) دهی از بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . سکنه ٔ آن 101 تن . آب از چشمه . صنایع دستی آنجا قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ناز جان شیرین کار. [ زِ ن ِ ] (صوت مرکب ) آفرینی است که مرشد به پهلوانی که عملی از اعمال ورزشی را خوب انجام دهد، گوید. (یادداشت مؤلف ).
خیرآباد کلاته ٔشیرین . [ خ َ دِ ک َ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درزاب بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در یک هزارگزی شمال باختری مشهد و ی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سدیم هیدروژنکربنات یا سدیم بیکربنات با فرمول NaHCO3 یکی از نمکهای سدیم در ترکیب با کربنیک اسید است که تنها یک اسیدی این ترکیب با سدیم جایگزین شدهاس...
داستان کهن زریادر و آتوسا تحت نام فرهاد و شیرین به خطا به عهد خسروپرویز منتسب است
خارس میتیلنی رئیس تشریفات دربار اسکندر در ایران محبوبترین داستان عا...