شیرین حرکات . [ ح َرَ ] (ص مرکب ) آنکه حرکات وی دلپذیر باشد. (ناظم الاطباء). خوش ادا. با اطوار و رفتار مطبوع
: فتنه انگیزی و خونریزی و خلقی نگرانند
که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی .
سعدی .
خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات
کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم .
حافظ.
شکَرِ شُکر به شکرانه برافشان حافظ
که نگار خوش شیرین حرکاتم دادند.
حافظ.
خوش هیأت شیرین حرکات خرامان و نازان . (ترجمه ٔمحاسن اصفهان ص
112).
شیرین حرکات است ز بس جلوه ٔنازت
زنبور عسل می کند آن موی میان را.
میرزا معز فطرت (از آنندراج ).