اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیرین دهان

نویسه گردانی: ŠYRYN DHAN
شیرین دهان . [ دَ ] (ص مرکب ) شیرین دهن . آنکه با حلاوت و دلنشینی سخن گوید. (یادداشت مؤلف ) :
توان گفتن به مه مانی ولی ماه
نپندارم چنین شیرین دهان هست .

سعدی .


حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام
تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام .

سعدی .


توبه را تلخ می کند در حلق
یار شیرین دهان شورانگیز.

سعدی .


هر دم به تلخ کامی ما خنده می زند
شکّرلبی که از همه شیرین دهان تر است .

فروغی بسطامی .


رجوع به شیرین دهن و شیرین زبان و شیرین سخن شود. || شیرین دهان ؛ (اِ مرکب )مقلوب دهان شیرین :
شیرین دهان آن بت عیار بنگرید
دُر در میان لعل شکربار بنگرید.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.