اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیرین نفس

نویسه گردانی: ŠYRYN NFS
شیرین نفس . [ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) خوش سخن . شیرین گفتار. (یادداشت مؤلف ). شیرین سخن :
یکی گفت ازین نوع شیرین نفس
دراین شهر سعدی شناسیم و بس .

سعدی (بوستان ).


بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس
ورپای بندی همچو من فریاد می کن در قفس .

سعدی .


|| خوش آواز. خوشخوان :
ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی
سرمست هوا و پای بند هوسی .

سعدی .


رجوع به مترادفات کلمه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.