اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیشه

نویسه گردانی: ŠYŠH
شیشه . [ شی ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ، اِ) درتداول زارعان خراسان این است که گویند روز ششم فروردین و شانزدهم و بیست وششم و سی وششم بهار معمولاً باران می آید و این بارانها برای محصول دیم نافع است . سالی که مرتباً در روزهای شیشه باران ببارد سال خوبی است و اگر نبارد خشکسالی خواهد شد. ممکن است این بارانها یکی قبل یا بعد از روز شیشه ببارد و باز هم مفید است ، و معمولاً وقتی باران می بارد می گویند شیشه زده است یا برعکس شیشه نزده است . ظاهراً کلمه ٔ شیشه در اینجا لغتی در ششه از شش باشد. ۞ (از یادداشت محمدِ پروین گنابادی ). || نوعی از مار. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). || داغی بر سرین شتر راست کشیده ٔ بر ران تا پاشنه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شیشه دار. [ شی ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ شیشه : زمین از ترکتازی او غباری فلک از کار دانش شیشه داری .صائب .
شیشه بری . [ شی ش َ / ش ِ ب ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل شیشه بر. بریدن شیشه و انداختن آن در و پنجره را. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیشه بر ش...
شیشه بند. [ شی ش َ / ش ِ ب َ ] (نف مرکب ) شیشکی بند. آنکه تحقیر و تمسخر کسی را، از دهان آوازی مخصوص برآورد. (یادداشت مؤلف ) : شیشه بندان ظراف...
شیشه جان . [ شی ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) مقابل سنگ جان . کنایه از نازک مزاج . (آنندراج ). آنکه بسیار احتیاط سلامت و جان خویش کند. (امثال و حکم ...
شیشه باز. [ شی ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) محیل و حیله گر و دغل باز و شعبده باز. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از غیاث ) (از برهان ) (از آنندراج ) : ...
خس شیشه . [ خ َ س ِ شی ش َ / ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خسی که در سبد بر اطراف اوساط شیشه ها گذارند تا با هم خورده شکسته نشوند. (آنندراج ...
شیشه کار. [ شی ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) شیشه گر. شیشه ساز : زین نازکان رعنا بگریز خسرو از آنک در کوی شیشه کاران دیوانه درنگنجد. امیرخسرو (از آنندر...
شیشه محل . [ شی ش َ / ش ِ م َح َل ل / ح َ ] (اِ مرکب ) کوشک بلور. (ناظم الاطباء).
شیشه گری . [ شی ش َ / ش ِ گ َ ] (حامص مرکب ) حرفه و شغل شیشه گر. شیشه تراشی . شیشه سازی . بلورسازی . (یادداشت مؤلف ) : رودیست که کوثرش عدیل ...
شیشه گیر. [ شی ش َ / ش ِ ] (ن مف مرکب ) (از عدد شش ) زن مبتلا به بیماری در شب زادن . (یادداشت مؤلف ).- شیشه گیر شدن ؛ مردن یا مبتلا به بیمار...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.