شیشه گری . [ شی ش َ
/ ش ِ گ َ ] (حامص مرکب ) حرفه و شغل شیشه گر. شیشه تراشی . شیشه سازی . بلورسازی . (یادداشت مؤلف )
: رودیست که کوثرش عدیل است
آبش سلسال و سلسبیل است
گه سیمگری نماید آبش
گه شیشه گری کند حبابش .
خاقانی .
|| (اِ مرکب ) جای ساختن شیشه .شیشه سازی . کارخانه ٔ ساختن شیشه . دکان شیشه گر. (یادداشت مؤلف ).