اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیوه گری

نویسه گردانی: ŠYWH GRY
شیوه گری . [شی وَ / وِ گ َ ] (حامص مرکب ) ناز و کرشمه و دل فریبی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ) :
اگرچه شهر پر از دلبران چالاک است
تو خود به شیوه گری شیوه ٔ دگر داری .

نزاری قهستانی .


می چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش
گرچه در شیوه گری هر مژه اش قَتّالیست .

حافظ.


|| حیله گری . (فرهنگ فارسی معین ) :
شاه دانست کآن چه شیوه گری است
دزد خانه به قصد خانه بری است .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.