گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صابر نویسه گردانی: ṢABR صابر. [ ب ِ ] (اِخ ) شاعری رازی است . صاحب آتشکده گوید: از شعرای ری بود و خطابت آن دیار مخصوص وی . این مطلع از او ملاحظه شد، بد نگفته است :گهی که تیر تو را از دل رمیده کشم به این بهانه که پاکش کنم به دیده کشم .(آتشکده ٔ آذر ص 215). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه واژه معنی ام صابر ام صابر. [ اُم ْ م ِ ب ِ ] (اِخ ) دختر نعیم بن مسعود اشجعی از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 251 شود. صابر شدن صابر شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شکیبائی کردن : اگر عاقل شوی نامت برآیدوگر صابر شوی کامت برآید. نظامی .که صابر شو در این غم روزکی چندنم... ادیب صابر ادیب صابر. [ اَ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) الاجل الافضل شهاب الدین شرف الادباء صابربن اسمعیل الترمذی رحمةاﷲ علی قبره . ادیبی اریب و فاضلی است شاه س... صابر ترمذی صابر ترمذی . [ ب ِ رِ ت ِ م ِ ] (اِخ ) رجوع به ادیب صابر شود. صابر سمرقندی صابر سمرقندی . [ ب ِ رِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) خواجه بهاءالدین . شاعری است و صاحب صبح گلشن گوید: طبعش مصروف شیرین گفتاری و نازک بندی گشته ، ای... صابر راستی کردار صابر راستیکردار (۱۳۶۶ – ۲۳ آبان ۱۴۰۲) برنامهنویس، طراح فونت و مخترع ایرانی بود. او یکی از اعضای فعال جامعهٔ نرمافزار آزاد و متنباز بود. او متولد ب... صابر راستی کردار صابر راستی کردار؛ نوآوری و تحول در تایپوگرافی دیجیتال فارسی فونت فارسیمنبع تصویر،BBC اطلاعات مقاله نویسنده,نیما اکبرپور شغل,کارشناس فناوری اطلاعات ۷ س... اصرم یعقوب صابر اصرم یعقوب صابر. [ اَ رَ ی َ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) مردی از بزرگان کمر یا کمر زهیر واقع در سیستان بود که بسال 424 هَ . ق . هنگام ورود یاقوتی ۞ به... صعبر صعبر. [ ص َ ب َ ] (ع اِ) درختی است مانا به کُنار. (منتهی الارب ). درختی است . (مهذب الاسماء). ثابر ثابر. [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثبر. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود