صابر
نویسه گردانی:
ṢABR
صابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ربیعه ، مکنی به ابی غانم . شیخ منتخب الدین بن بابویه در فهرست خود که در آخر کتاب اجازات بحار چاپ شده است ، گوید وی فقیه و ثقة و شاگرد شیخ طوسی متوفی بسال 460 هَ . ق . است . (تنقیح المقال ج 2 ص 90).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سعبر. [ س َ ب َ ] (ع ص ) چاه بسیارآب . || نرخ ارزان . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
دیر سابر. [ دَ رِ ب ُ ] (اِخ ) نزدیک بغداد است بین دیهیهای مزرقه و صالحیه . (از معجم البلدان ).
دیر سابر. [ دَ رِ ب ُ] (اِخ ) از نواحی دمشق است که در آن عمربن محمدبن عبداﷲبن زیدبن معاویةبن ابی سفیان اموی که او را ابن ابوالفجار می نا...