اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صابون زدن

نویسه گردانی: ṢABWN ZDN
صابون زدن . [ زَ دَ ](مص مرکب ) شستن . پاکیزه کردن با صابون :
جان را به علم و طاعت صابون زن
جامه است گر تو را همه صابونی .

ناصرخسرو.


چنان افراخت تیغ آن فتنه قامت
به خونریزی که تا روز قیامت
عجب کز دامن دریا رود خون
زند آن را صدف هرچند صابون .

محمدقلی سلیم .


گسترده سخن ز سایه مهتاب
صابون زده خاک را به صد آب .

واله هروی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.