اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صاحب

نویسه گردانی: ṢAḤB
صاحب . [ ح ِ ] (اِخ ) تاج الدین محمدبن صاحب فخرالدین محمدبن وزیر بهاءالدین علی بن محمدبن حنا. وی رئیس و شاعر بود و از سبط سلفی حدیث کندو بسال 707 هَ . ق . درگذشت . (حسن المحاضرة ص 177).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
صاحب الحریر. [ ح ِ بُل ْ ح َ ] (اِخ ) رجوع به ابوکعب بصری شود.
صاحب الحصاة.[ ح ِ بُل ْ ح َ ] (اِخ ) بنقل صدوق وی به خدمت امام عصر مشرف و بر معجزه ٔ آن حضرت واقف گشته است و مشخصات دیگری از او موجود نی...
صاحب گیسویی . [ ح ِ ] (حامص مرکب ) سیادت . علوی بودن : گر کند با تو کسی دعوی به صاحب گیسویی گیسو از شرمت فروریزد پدید آید کلی .سوزنی .
صاحب کرامت . [ ح ِ ب ِ ک َ م َ ] (ترکیب اضافی ، ص مرکب ) دارای بزرگواری . ارجمند. بزرگوار. بخشنده : ای صاحب کرامت شکرانه ٔ سلامت روزی تفقدی ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: انووژیت ánu-važit (انو: پیشوند دارندگی در زبان سنسکریت + وژیت از اوستایی: vasi-ïti: اختیار) انوویکا...
این دو واژه عربی است و پارسی آن این است: پَوانمَند (پَوان= امتیاز؛ کردی + مند)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صاحِب بْنِ عَبّاد (۳۲۶-۳۸۵ق)، کاتب و وزیر دولت آل بویه (مؤید الدوله و فخر الدوله)، از دانشمندان شیعه و از ادیبان دو زبان عربی و فارسی است. نام وی اسما...
صاحب دل فریب . [ ح ِ دِ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) که صاحب دل را فریبد. رجوع به صاحب دل شود : سرانگشتان صاحب دل فریبش نه در حنّا که در خون قتیل ...
صاحب بالجنب . [ ح ِ ب ِ بِل ْ جَمْب ْ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) رفیق سفر. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). یار سفر. همراه . || شریک علم آموختن ....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.