صاحب جیش . [ ح ِ ج َ
/ ج ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب الجیش . سپهسالار لشکر
: القبض علی اریارق الحاجب صاحب جیش الهند و کیف جری ذلک ... (تاریخ بیهقی ص
218).
گشته داود نبی زراد لشکرگاه او
باز صاحب جیش آن لشکر سلیمان آمده .
خاقانی .
امیر ناصرالدین در عهد سلطنت منصوربن نوح سامانی با ابواسحاق البتکین که صاحب جیش خراسان بود به خدمت تخت او رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
24). و ابوالحسن سیمجوری صاحب جیش و لشکرکش خراسان به نیشابور بود... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
45). فخرالدوله بر میسره ٔ لشکر خراسان مقابل علی کامه بایستاد که صاحب جیش مؤیدالدوله بود... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
69). مأمون بن محمد بر دست غلامان خویش در ضیافت صاحب جیش کشته شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
179). سباشی تکین را که خویش و صاحب جیش او بود با لشکر وافر به خراسان فرستاد... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص
292). و بعد از آن صاحب جیش متوجه ایشان شده امرا و اعیان مأمون از این حرکت پشیمان گردیده از انتقام سلطان بغایت متوهم گشتند. (حبیب السیر جزء چهارم از ج
2 ص
138). در سنه ٔ خمس و ثلاثین و اربعمائة (
435 هَ . ق .) مودود سپاهی آزموده با صاحب جیش به خراسان فرستاد... (حبیب السیر جزء چهارم از ج
2 ص
143).