صاحب کمال . [ ح ِ ک َ ] (ص مرکب ) فاضل . کامل . خداوند علم و ادب . دارای فضایل
: صاحب کمال را چه غم از نقص جاه و مال
چون ماه پیکری که در او سرخ و زرد نیست .
سعدی .
به شیراز آی و فیض روح قدسی
بخواه از مردم صاحب کمالش .
حافظ.
گفتند در این کرمینه چنین صاحب کمالی آمده است . (انیس الطالبین ).
سگ به نطق آمد که ای صاحب کمال
بی حیا من نیستم چشمت بمال .
شیخ بهائی .