صافی ماندن
نویسه گردانی:
ṢAFY MANDN
صافی ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) خالی ماندن . تهی ماندن : و جهان از ایشان صافی ماند و مالهاء ایشان و خزائن مزدک ... جمع آورد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 91). || مسلم شدن .تحت تصرف ماندن : و انطیخن کشته شد و آن ولایت اشک را صافی ماند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 59).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.