صئی
نویسه گردانی:
ṢʼY
صئی . [ ص َ / ص ِ / ص ُ ئی ی ] (ع مص ) آوازکردن جوجه و عقرب . و فی المثل : یلدع و یصئی ؛ کسی را مثل زنند که ستم کند و شکوه آغازد. و منه جاء بما صأی و صمت ؛ ای بالمال الناطق و الصامت . منتهی الارب .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
اسم نوعی نبات به زبان ترکی آذربایجانی که گویند برای درد شکم خوب است. دارای برگهای بزرگ و ساقه های بلند می باشد و در چمنزارها و جایی که آب زیاد باشد رش...
سیی ٔ. [ س َی ْ ی ِءْ ] (ع ص ) زشت . بد.- سیی ءالخلق ؛ بدخلق .- سیی ءالظن ؛ بدگمان . بدباور. رجوع به سیئات شود.|| قحط و عذاب . (منتهی الارب ...