صب الماء. [ ص َب ْ بُل ْ ] (اِخ ) آبریزگان
: هفت سال قحط افتاده در عهد او [ فیروزبن یزدجرد ] و باران نیامد تا خدای عز و جل رحمت کرد و باران داد و فراخی پیدا شد و آنروز از خرمی آب باران بر یکدیگر همی ریختند و آن را عید کردند و هنوز به کار دارند. این است که در تقاویم نویسند: صب الماء. (مجمل التواریخ و القصص ص
71)
۞ . رجوع به آبریزگان شود.