صبح نخستین . [ ص ُ ح ِ ن ُ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح نخست . صبح اول . صبح کاذب . غطاط. دم گرگ . رجوع به صبح نخست شود
: آمد بانگ خروس مؤذن میخوارگان
صبح نخستین نمود روی به نظارگان .
منوچهری .
صبح نخستین چو نفس برزند
صبح دوم بانگ بر اختر زند.
نظامی .