صبعه
نویسه گردانی:
ṢBʽH
صبعه . [ ] (اِخ ) پاره ٔ شهری است از پنج پاره شهرکه بلاد قوم لوط بوده است . (نزهةالقلوب ج 3 ص 271).
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
صباح . [ص َ ] (اِخ ) ابن سهل ، مکنی به ابی سهل . تابعی است .
صباح . [ ص ُ ] (اِخ ) ابن طریف . سمعانی نسبت او را چنین نویسد: صباح بن طریف بن یزیدبن عمربن عامربن ربیعةبن کعب بن ربیعةبن ثعلبةبن سعدبن ...
صباح . [ ] (اِخ )ابن عاصم . وی از انس بن مالک و از او حجاج بن یوسف روایت کند. رجوع به ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 346 شود.
صباح . [ ص َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بجلی مکنی به ابی شراعة. تابعی است .
صباح . [ ص َ ] (اِخ ) ابن عتیک . سمعانی گوید وی فرزند عتیک بن اسلم بن یذکربن عنزه (عنترة؟) است و از احمدبن حباب آرد که او صباح بن عتیک بن ...
صباح . [ص ُ ] (اِخ ) ابن قضاعةبن عبدالأحب بن کعب بن صباح . سمعانی گوید: وی جاهلی است . (الانساب ص 349 ورق الف ).
صباح . [ ص ُ ] (اِخ ) ابن قیس . ابن عبدربه گوید: وی ازمردم کنده است . (العقد الفرید ج 3 ص 341).
صباح . [ ] (اِخ ) ابن مثنی . وی از کتاب عمربن عبدالعزیز اموی است . جهشیاری از عبداﷲبن صالح کاتب آرد که نامه ای از عمربن عبدالعزیز به عیا...
صباح . [ ص َ ] (اِخ ) ابن محمد مکنی به ابی حازم احمسی . تابعی است .
صباح . [ ص َ ] (اِخ ) ابن هذیل . وی برادر امام زفر فقیه است . (منتهی الارب ).