صبو
نویسه گردانی:
ṢBW
صبو. [ ص ُ ب ُوو ](ع مص ) وزیدن باد صبا. (منتهی الارب ). || میل کردن خرمابن بسوی خرمابن نر که دور از آن بود. (مهذب الاسماء). || میل کردن دل بکسی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || میل کردن بسوی نادانی جوانی . میل کرد به کودکی و بازی و مشتاق آن شدن . || برگردانیدن ماشیة سر خود را و نهادن آن را در مرعی . (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
طشت و سبو. [ طَ ت ُ س َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پنگان . گری . گریال .
سنگ بر سبو زدن . [ س َ ب َ س َزَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از توبه کردن از شراب خوردن و عیش منغص کردن و شدن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص ...
سنگ به سبو زدن . [ س َ ب ِ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به سنگ شود.
سنگ بر سبو آمدن . [ س َ ب َس َ م َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از توبه کردن از شراب خوردن و عیش منغص کردن و شدن . (آنندراج ) : گزیدم خاکساری تا ...
سنگ و سبو بر هم زدن . [ س َ گ ُ س َ ب َ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) در عبارت زیر کنایه از نزاع و جدال کردن که به کشته شدن یکی از دو طرف منتهی...