اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صتة

نویسه گردانی: ṢT
صتة. [ ص ُت ْ ت َ ] (ع ص ، اِ) ضد. (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
سادس ستة. [ دِ س ُ س ِت ْ ت َ] (اِخ ) لقب ابن مسعود ابوعبدالرحمن عبداﷲبن مسعود صحابی است از این رو که او ششمین کس بود که دین مسلمانی پذیر...
اصحاب ستة. [ اَ ب ِ س ِت ْ ت َ ] (اِخ ) شش تن از صحابه بودند که عمر در بستر مرگ به آنان وصیت کرد خلیفه ٔ پس از وی را تعیین کنند. رجوع به ا...
اسماء سته . [ اَ ءِ س ِت ْ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شش اسم اند که اِعراب آنها بحروف است (رفع بواو، نصب بالف و جر بیاء) و این شش ا...
جمادی ستة. [ ج ُ دا س ِت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) جمادی الثانیه . (منتهی الارب ). چه ماه ششم سال قمری است .
حرکات سته . [ ح َ رَ ت ِ س ِت ْ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکات قوافی شود.
واحد سطح . [ ح ِ دِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی است که برای اندازه گیری سطح اجسام به کار میرود. واحد سطح در دستگاه .S.T.M و .S.K.M...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سته ماندن . [ س ُ ت ُه ْ دَ ] (مص مرکب ) ستوه ماندن . عاجز شدن : کشنده سته ماند بی پای و پی شمارنده از رنج خون گشته خوی .اسدی .
اصحاب کتب سته . [ اَ ب ِ ک ُ ت ُ ب ِ س ِت ْ ت َ ] (اِخ ) رجوع به اصحاب صحاح سته شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.