صحر
نویسه گردانی:
ṢḤR
صحر. [ ص َ ] (ع مص ) پختن چیز را. || بجوش آوردن آفتاب دماغ کسی را و اذیت دادن آنرا. (منتهی الارب ). || گرم کردن شیر تا سوخته شود. (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
جام سحر. [ م ِ س َ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان )(آنندراج ). جامه ٔ سحر. || کنایه از باد صبا. جامه ٔ سحر...
چراغ سحر. [چ َ / چ ِ غ ِ س َ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (برهان ) (آنندراج ). آفتاب . (ناظم الاطباء). مجازاً آفتاب . چراغ...
سحر قریشی (زادهٔ ۶ دی ۱۳۶۶) بازیگر اهل ایران است. او حرفه بازیگری را از سال ۱۳۸۸ با بازی در فیلم لج و لجبازی آغاز کرد، سپس در همان سال برای ایفای نقش ...
قلعه سحر. [ ق َ ع َ س َ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنافجه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 36 هزارگزی شمال اهواز و کنار ...
جامه ٔ سحر. [ م َ / م ِ ی ِ س َ ح َ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) کنایه از آفتاب . || کنایه از باد صبا. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به جام سحر شود...
شعرمرغ سحر توسط ملک الشعرا بهارسروده شده ومرتضی نی داوودنیزموسیقی آن را دردستگاه ماهور تنظیم نموده است.
متن شعر:
مرغ سحرناله سرکن
داغ مراتازه ترکن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صحیفه ٔ تیغ سحر. [ ص َ ف َ/ ف ِ ی ِ غ ِ س َ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روشنائی صبح کاذب است که صبح اول باشد. (برهان ).