اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صخره صماء

نویسه گردانی: ṢḴRH ṢMAʼ
صخره صماء. [ ص َ رَ / رِ ی ِ ص َم ْ ما ] (ع اِ مرکب ) صخرة صَمّاء؛ سنگ سخت رست . (منتهی الارب ). || (اِخ ) سنگی است در بیت المقدس که در هوا معلق مانده . چون یک بار زنی حامله را از خوف در زیر آن وضع حمل شده بود لهذا دیواری بزیر آن سنگ کشیده اند و گویند که دیوار با آن سنگ وصول نیافته ، هنوز در هوا معلق است . (غیاث اللغات ) :
زمزم فشانم از مژه در زیر ناودان
طوفان خون ز صخره ٔ صما برآورم .

خاقانی .


صخره برآورد سر رفعت چو مصطفی
شکل قدم بصخره ٔ صما برافکند.

خاقانی .


کعبه را بینند از حلقه ٔ در حلقه ٔ زلف
نقطه ٔ خالش از آن صخره ٔ صما بینند.

خاقانی .


خاک اگر گرید و نالد چه عجب کآتش را
بانگ گریه ز دل صخره ٔ صما شنوند.

خاقانی .


بگوش صخره ٔ صما اگر فروخوانم
ز ذوق چاک زند کوه صدره ٔ خارا.

کمال اسماعیل .


نه آفتاب و نه مهتاب نور بخشیدی
اگر مقیم بدندی چو صخره ٔ صما.

مولوی .


حاجت موری بعلم غیب بداند
در بن چاهی بزیر صخره ٔ صما.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.