صدارت . [ ص ِ رَ ] (ع مص ، اِمص ) بالانشینی . (غیاث اللغات ).بالانشین شدن . (مقدمه لغت میرسید شریف )
: در مقامی که صدارت بفقیران بخشند
چشم دارم که بجاه از همه افزون باشی .
حافظ.
|| شروع و ابتدا کردن . || پیش رسانی . || منصبی است که قریب وزارت باشد. (غیاث اللغات ).