گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صدر نویسه گردانی: ṢDR صدر. [ ص َ ] (اِخ ) وی به لاجوردشوئی مشهور است ، فرزند ابهر است و مردی خوب است اما شعر خود را تعریف بی نهایت می کند و بسیار معتقد است . از اوست این مطلع:چه میکنم ز دیاری که نیست یار آنجاکجاست خاک رهش تا شوم غبار آنجا.(مجالس النفائس ص 158). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی صدر خجندی صدر خجندی . [ ص َ رِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) رجوع به صدرالدین محمدبن عبداللطیف شود. صدر خجندی صدر خجندی . [ ص َ رِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) رجوع به صدرالدین خجندی محمودبن عبداللطیف شود. طواف صدر طواف صدر. [ طَ ف ِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طواف بازگشتن از حج . (مهذب الاسماء) و آن را طواف وداع و طواف آخرالعهد نیز گویند، عبارت از ط... انشراح صدر این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. صدر قزوینی صدر قزوینی . [ص َ رِ ق َ ] (اِخ ) میرزا محمدحسین بن میرزا فضل اﷲ. هدایت در مجمعالفصحا آرد که پدر او معلم شاهزاده نایب السلطنه و خود وی روزگاری ... صدر شیرازی صدرشیرازی . [ ص َ رِ ] (اِخ ) رجوع به صدرا شود. صدر دیوانه صدر دیوانه . [ ص َ رِ ن َ ] (اِخ ) (مولانا...) میر علیشیر نوائی در مجالس النفائس نویسد: وی کاتبی خوب بود و شعر و معما زیبا میگفت معمیات به اسم... رضا ارحام صدر رضا ارحام صدر (زاده ۱۲ اردیبهشت ۱۳۰۲ در محله پاقلعه اصفهان، مرگ در ۲۴ آذر ۱۳۸۷)، بنیانگذار مکتب کمدی انتقادی در تئاتر ایران بود که بعد ها به مکتب تئات... قاضی صدر ششم قاضی صدر ششم . [ ی ِ ص َ رِ ش ِ ش ُ ] (اِخ ) ستاره ٔ مشتری : قاضی صدر ششم را طالع مسعود تومقتدای فتوی صاحبقرانی آمده ست .سنائی . حسین صدر جهان حسین صدر جهان . [ ح ُ س َ ن ِ ص َ رِ ج َ ] (اِخ ) ابن روح اﷲ طبسی متخلص به «لسان ». وی «صدریه » و «ذخیره » را برای قطب شاه دکن متوفی 988 هَ .... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود