صدع
نویسه گردانی:
ṢDʽ
صدع . [ ص َدَ ] (ع اِ) بز کوهی و آهو و گورخر و شتر جوان قوی و توانا. || مرد نازک بدن لطیف اندام . || ریم و چرک آهن . || میانه ٔ میان دوچیز از هر نوع که باشد مثلاً میانه ٔ دو دراز و کوتاه و میانه ٔ دو جوان و پیر و میانه ٔ دو فربه و لاغر و میانه ٔ دو کلان و خرد. (منتهی الارب ). الشی ٔ المتوسط بین الطویل و القصیر و الفتی و المسن . (قطر المحیط).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
صدا پیچیدن . [ ص َ/ ص ِ دَ ] (مص مرکب ) انعکاس صدا در محوطه ای یا جایگاهی چنانکه بر اثر انعکاس آواز قوی شود : مخور صائب فریب فضل از عمامه ٔ ز...
صدادرآوردن . [ ص َ / ص ِ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) بانگ درآوردن . آواز از خود درآوردن . رجوع به صدا شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.