گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صدف وش نویسه گردانی: ṢDF WŠ صدف وش . [ ص َ دَ وَ ] (ص مرکب ) بمانند صدف . بکردار صدف . صدفگون : معطی آن چو دریا دارنده ٔ غریبان رادان آن صدف وش از دل یتیم پرور. شرف الدین شفروه .رجوع به صدف سان و صدف گون و صدف وار شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود