اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صراء

نویسه گردانی: ṢRʼʼ
صراء. [ ص َرْ را ] (ع ص ) صخرةٌ صراء؛ سنگ سخت . (منتهی الارب ). صماء. (قطر المحیط). || حیةٌ صراء؛ مار که دوا نپذیرد. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
رکن سرا. [ رُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان رشت . سکنه ٔآن 123 تن است . آب آن از خمام رود. محصول عمده ٔ آنجابرنج و صی...
زاغ سرا. [ س َ ] (اِخ ) موضعی است در تنکابن . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 208 بخش انگلیسی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حرم واژه ای عربی است که واژه ی پارسی سرا به آن افزوده شده است: همتای پارسی این است: ایشکده iŝkade (سغدی: iŝkate)***فانکو آدینات 09163657861
سرا و ضرا.[ س َرْ را وُ ض َرْ را ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شدت و رخا. راحتی و ناراحتی . خوشی و ناخوشی : اگر تو از صحبت ما ملول گشته ای من به...
سرخس سرا. [ س ُ رَ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مشهدریزه ٔ میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. هوای آن معتدل . دارای 106 تن سکنه . آب آ...
سپنج سرا. [ س ِ پ َ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیا است : هرکه آید در این سپنج سرابایدش باز رفتن از سر پای . نظامی .رجوع به سپنج شود.
زیده سرا. [ زِ دِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن است و 679 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
دعوی سرا. [ دَع ْ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پل رودبار بخش رودسر شهرستان لاهیجان . سکنه ٔ آن 345 تن . آب آن از نهر پل رود و محصول آن ب...
دوزخ سرا. [ زَ س َ] (اِ مرکب ) خانه ای چون دوزخ . سرایی چون جهنم از حیث معذب بودن شخص در آن . جای سخت پرعذاب : در خون نشسته ام که چرا خ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۷ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.