صرع
نویسه گردانی:
ṢRʽ
صرع . [ ص َ ] (ع اِ) مثل و مانند. || مقابل و برابر: هو صرع کذا؛ ای حذاؤه . || لنگه ٔ چیزی . || بامداد و شبانگاه ، یعنی از بامداد تا زوال یک صرع و از زوال تا غروب صرع دیگر. روز و شب : اتیته صرعی النهار؛ آمدم او را بامداد و شبانگاه . || گونه از گونه های چیزی . ج ، اصرع . صروع . (منتهی الارب ). نوع از هر چیزی . || ترکتهم صرعین ؛ یعنی منتقل میشوند از حالی بحال دیگر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رنگ :هو ذو صرعین ؛ دارای دو رنگ است . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
مرثیت سرا. [ م َ ی َ س َ ] (نف مرکب ) مرثیه سرا. رجوع به مرثیه سرا شود.
مرثیه سرا. [ م َ ی َ / ی ِ س َ ] (نف مرکب ) مرثیه گوی . که در عزای کسی شعری سراید. || که در رثای اهل بیت مرثیه گوید.
مشهدی سرا. [ م َ هََ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لنگا از قصبه ٔ تنکابن است . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 143).
عاریت سرا. [ ی َ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیای فانی و عالم سفلی باشد. (برهان ) (آنندراج ) : از عافیت مپرس که کس را نداده انددر عاریت سرای ...
عثمان سرا. [ ع ُ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لنگا شهرستان تنکابن ، واقع در 31 هزارگزی جنوب خاوری تنکابن و 4 هزارگزی جنوب راه شوسه ...
قلعه سرا. [ ق َ ع َ س َ ] (اِخ ) از دههای کوهسار است در مازندران . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 172).
غلام سرا. [ غ ُ س َ ] (اِ مرکب ) تخفیفی است از غلام سرای . غلام خانگی . رجوع به غلام شود: کی ببره کی نبره ، غلام سرا (یا غلام سیا) پیش بب...
ویران سرا. {سَ}. (ا. مر.). خانه خوبذ، هتل////////////////////////////////////////////////////////////////////// .
[ کِ ، گِ ، سَ ]؛ به طبری «کِلاگِر سِره» می باشد و نام روستایی از توابع شهرستان فریدونکنار در استان مازندران می باشد. نام کلاگر سرا برگرفته از طایفه ک...