اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صرع

نویسه گردانی: ṢRʽ
صرع . [ ص َ ] (ع اِ) بیماری تناوبی که با اختلاجات و تشنجات همراه است و حس و شناسائی فوراً و کاملا در آن مفقود میگردد. (ناظم الاطباء). اپیلپسیا ۞ . مرض کاهنی . (بحر الجواهر). آفت دیو. نام بیماری که اعضاء نفسانیة را از افعال بازدارد بازداشتنی ناتمام . (بحر الجواهر). مرضی است که مریض گاه گاه ناگهان بیفتد و اعضاء و تن او بپیچد وبه اضطراب آید و در آن حال فاقد عقل باشد. بیماریی است که از باعث سده ٔ دماغی از خلط غلیظ حادث شود پس اعضاء نفسیه را از افعال وی منع غیر تام نماید. (منتهی الارب ). نام مرضی که صاحب خود را بر زمین می افکند.بهندی آن را مرگی گویند. (غیاث اللغات ). در لغت افتادن و نزد پزشکان عبارت است از بیماریی که حادث شود بسبب سُدّه ٔ دماغیه ٔ ناقصه که روح نفسانی را مانع ازنفوذ شود، و از این رو اعصاب را بتشنج آورد بجهت انقباض مبداء، و مانع گردد حس و حرکت و جنبش و انتصاب را. و این نام از قبیل تسمیه ٔ ملزوم به اسم لازم باشد. و گاه این بیماری بنام ام الصبیان نامیده شود، بواسطه ٔ آنکه اغلب عارض کودکان گردد و آن را مرض کاهنی نیز گویند، زیرا پاره ای از مصروعان اخبار بغیب کنند. و اینکه سُدّه ٔ ناقصه در تعریف قید گردید برای آن است که اگر سُدّه ٔ کامله باشد، ایجاد بیماری سکته کند.و این قید برای احتراز از سکته است . و صرع بلغمی و سوداوی هر دو باشد زیرا سُدّه از بلغمی و سوداوی خارج نباشد. و سده ٔ صفراوی کمتر یافت شود. و صرع دموی ممکن است باشد. کذا فی شرح القانونچه . (از کشاف الصطلاحات الفنون ) ۞ :
کی ستاند حکیم فرزانه
داروی صرع را ز دیوانه .

سنائی .


چو صرع آمیخت با عقلی نه سر ماند نه دستاری
چو دزد آویخت بر باری نه خرماند نه پالانش .

خاقانی .


وینک خزان معزم عید است و بهر صرع
بر برگ رز نوشته طلسم مزعفرش .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
برون سرا. [ ب ِ / ب ُ س َ ] (اِ مرکب ) بیرون سرا. بیرون سرای . || زری که در غیر دارالضرب و ضرابخانه سکه کرده باشند. (برهان ) (ناظم الاطباء). ...
پرده سرا. [ پ َ دَ س َ ] (اِ مرکب ) پرده سرای . سراپرده . خانه موقت از خیمه و چادر : بر در پرده سرای خسرو پیروزبخت از پی داغ آتشی افروخته خورش...
پله سرا. [پ َ ل َ س َ ] (اِخ ) نام قریه ای از دهستان نشتادر تنکابن . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 106).
پلیک سرا. [ پ َ س َ ] (اِخ ) قریه ای در ناحیه ٔ کسگر در گیلان .
کوچک سرا. [ چ َ / چ ِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان علی آباد است که در بخش مرکزی شهرستان قائم شهر و در 1500گزی شمال غربی این شهر قرار دارد. در...
کومه سرا. [ م َ س َ ] (اِخ ) ۞ مرکز ناحیه ٔ شفت در گیلان است و200 خانه دارد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 274).
کهن سرا. [ ک ُ هََ / هَُ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیا. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کهنه سرا. [ ک ُ ن ِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چلندر است که در بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
گرجی سرا. [ گ ُ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لنگا شهرستان شهسوار که در 26هزارگزی جنوب خاوری شهسوار و 1500گزی جنوب راه شوسه ٔ شهسوار...
فبیل سرا. [ ف َ س َ ] (اِخ )دهی از دهستان پلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، که در 18 هزارگزی جنوب خاوری رودسر و چهارهزارگزی جنوب بی بالان و...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۷ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.