صعدی
نویسه گردانی:
ṢʽDY
صعدی . [ ص َ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن مسلم بطال مکنی به ابوعبداﷲ. وی به مصیصه فرود آمد و از علی بن مسلم هاشمی و محمدبن عقبةبن علقمه و اسحاق بن وهب علاف و محمدبن حمیدرازی و سمادبن سعیدبن خلف حدیث کند. وی بقصد حج به دمشق آمد. از او محمدبن سلیمان ربعی و حمزةبن محمد کنانی حافظ و جز آن دو روایت کنند. (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۱ ثانیه
صعدی . [ ص َ ] (ص نسبی ) نسبت است به صعدة. رجوع به صعدة شود.
علی صعدی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن صلاح بن علی بن محمدبن عبداﷲ صعدی یمانی زیدی . محدث و اصولی بود و در حدود سال 1070 هَ . ق . درگذشت . او...
صادی . (ع ص ) نعت فاعلی از صدی . تشنه . || خرمابن دراز بی آب مانده . ج ، صوادی . (منتهی الارب ).
سعدی . [ س ُ دا ] (ع ص ) مؤنث اسعد. (منتهی الارب ).
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) مشرف الدین مصلح بن عبداﷲ سعدی شیرازی ، نویسنده و گوینده ٔ بزرگ قرن هفتم . وی در شیراز به کسب علم پرداخت و سپس به بغد...
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) میرعلیشیر نویسد: مولانا سعدی مشهدی بوده و به کاسه گری منسوب و این مطلع از اوست :ز بهر قطع هستی حیله از صدجای انگیزم مگ...
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند. دارای 619 تن سکنه و آب آن ازچشمه و قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ای...
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 230 تن سکنه و آب از چشمه و محصول آن غلات میباشد. (از فرهنگ ...
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان آبشار بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دارای 1010تن سکنه و آب آن از رودخانه جراحی است . محصول : غلات ،بر...
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) ده بزرگی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز. در سه هزارگزی شمال خاور شیراز. هوای آن معتدل و دارای 2008 تن سکن...