صعود
نویسه گردانی:
ṢʽWD
صعود. [ ص َ ] (ع ص ، اِ) جای بلند. (منتهی الارب ). || عقبه ٔ دشوار. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).عقبه ٔ دشوارگذار. (منتهی الارب ). || راه بلند در کوه . (دهار). || امر دشوار. (منتهی الارب ). || ناقه ای که بچه ٔ ناقص زاده پس آن را بر بچه ٔ سال گذشته مهربان تا شیر دهد. الناقة تخدج فتعطف علی ولد عام اول . (اقرب الموارد). اشتر، که بچه بیفکند و بر بچه ٔ دیگر شیر دهد. (مهذب الاسماء). || (اِمص ) بلندی ، ضد هبوط. (منتهی الارب )(غیاث اللغات ). || مشقت . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
صعود. [ ص ُ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ببالا رفتن . (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ). بالا رفتن . (بحر الج...
صعود. [ ص َ ] (اِخ ) کوهی است در دوزخ . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
صعود. [ ص ُ ] (اِخ ) حافظ میرمحمد علی . وی یکی از شعرای هندوستان است و نسب او به امام جعفر صادق علیه السلام پیوندد. یکی از اجداد وی از ای...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دامید dāmid (دری) افراز afrāz (خراسانی) ***فانکو آدینات 09163657861
صعود کردن . [ ص ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برشدن . برآمدن . بررفتن . ارتقاء. رجوع به صعود شود.
صعود حاملی . [ ص ُ دِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بودن کوکب است در نطاق سوم و چهارم حامل .
صعود شمالی . [ ص ُ دِ ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بودن کوکب فوق الارض در جانب شمال است .
صعود و نزول . [ ص ُ دُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) برشدن و فرود آمدن . بالا رفتن و پائین آمدن .
صعود تدویری . [ ص ُ دِ ت َدْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بودن کوکب است در نطاق سوم و چهارم تدویر.