اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صف زده

نویسه گردانی: ṢF ZDH
صف زده . [ ص َ زَ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) رده بسته . صف بسته . صف کشیده :
همه موبدان پیش تختش رده
هم اسپهبدان پیش او صف زده .

فردوسی .


صف زده بینم پری رویان به پیش صدر او
چون سلیمانست گوئی خواجه وایشان پری .

سوزنی .


بینی از اژدهادلان صف زدگان چومورچه
خانه ٔ مورچه شده چرخ ورای معرکه .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.