اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صلتان

نویسه گردانی: ṢLTAN
صلتان . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) ابن عوسجة، مکنی به ابی الزهراء، وی از بنی سعدبن دارم و صاحب نوادری است . ابن عبد ربه ذکر او را در عقدالفرید آورده است . رجوع به عقدالفرید چ محمدسعید عریان صص 78-79 ج 4 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
سلطان ولد. [ س ُ وَ ل َ ] (اِخ ) بهاءالدین بن جلال الدین مولوی ، عارف و شاعر. بسال 712 هَ .ق . در قونیه وفات یافته . وی مدت سی سال پیشوای ط...
شاه سلطان . [ س ُ ] (اِخ ) جلال الدین . خواهرزاده ٔ امیرمبارزالدین محمد که در سال 755 هَ . ق . او را به نیابت از طرف خود بشیراز فرستاد. (تاریخ ...
شاه سلطان . [ س ُ ] (اِخ ) نام دختر سلطان سلیمان عثمانی است که تکیه ٔ شاه سلطان واقع در محله ٔ ایوب اسلامبول را بناکرده است . (خیرات حسان ...
شاه سلطان . [ س ُ ] (اِخ ) نام دختر سلطان سلیم خان عثمانی است . او در آغاز همسر لطفی پاشای صدراعظم بوده و در محله ٔ داودپاشای اسلامبول مسجد...
شاه سلطان . [ س ُ ] (اِخ )نام دختر سلطان مصطفی خان ثالث عثمانی و بانی بعضی از ابنیه ٔ خیریه بوده است . (خیرات حسان ج 2 ص 104).
علی سلطان . [ ع َ س ُ ] (اِخ ) نسب او به اوکتای قاآن میرسد. وی در زمانی که بیسوتیمور از امرای چنگیزی در حدود سال 727 هَ . ق . سلطنت می کرد...
علی سلطان . [ ع َ س ُ ] (اِخ ) قوچین . وی از سرداران میرزا شاهرخ بهادر بود. در روز جمعه بیست وسوم ربیعالآخر سال 830 هَ . ق . وقتی که شاهرخ میرز...
حاجی سلطان . [ س ُ ] (اِخ ) پسر ملک تیمور و از امرا و سرداران مائه ٔ هشتم . حافظ ابرو در ذیل خود بر جامعالتواریخ رشیدی گوید: ناگاه خبر رسانیدند ...
حافظ سلطان . [ ف ِ س ُ ] (اِخ ) رجوع به حافظ اوبهی شود.
پری سلطان . [ پ َ س ُ ] (اِخ ) پیری سلطان . وی در عصر شاه اسماعیل بهادرخان داروغه ٔ ولایت فوشنج بود و هنگام فتنه ٔ ابوالقاسم از امراء بخشی ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.