صلصلة
نویسه گردانی:
ṢLṢL
صلصلة. [ ص ُ ص ُ ل َ ] (ع اِ) کبوتر. || موی فراهم آمده بر سر. || باقیمانده ٔ آب در تک حوض . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
نگاه کنید به: «پیشدادیان و کیانیان» در همین لغتنامه
سلسله جنباندن. رجوع شود به سلسله جنبانیدن، سلسله جنبان و سلسله جنبانی.
سلسله جنبانیدن . [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ْ دَ ] (مص مرکب ) متوسل شدن . خود را بصورت خاصی نمایاندن ، چنانکه از در مستی و یا دشمنی درآمدن : دشم...
نگاه کنید به: «پیشدادیان و کیانیان» در همین لغتنامه
هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو یا به طور خلاصه هرم مزلو، نظریه آبراهام مزلو نظریه پرداز کلاسیک مدیریت، در مورد نیازهای اساسی انسان است. این نظریه در می...