گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صلیب نویسه گردانی: ṢLYB صلیب . [ ص َ ] (اِخ ) چهارستاره اند که در قرب نسر واقع شده . (غیاث اللغات ). صورت یازدهم از صور نوزده گانه ٔ شمالی فلکی قدما که آنرا دلفین ۞ نیز نامند. ستاره ٔ چهارگانه سپس نسر واقع و آنرا قعود نیز خوانند. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی صلیب اکبر صلیب اکبر. [ ص َ ب ِ اَ ب َ ] (اِخ ) کنایه از تقاطع خط استوا است با خط محور که خط شمال و جنوب باشد و تقاطع میل شمالی و میل جنوبی و تقاطع فلک... صلیب شکسنه این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. صلیب کشیدن صلیب کشیدن . [ ص َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رسم کردن صلیب بر سینه یا بر جائی ، و رسم کردن صلیب بر سینه نشانه ٔ استعاذه و نیایش به خدا اس... صلیب شکسته صلیب شکسته . [ ص َ ب ِ ش ِ ک َ ت َ/ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به فرانسه آن را گامه ۞ می گویند و آن صلیب انموذجی است که نیز گامادیون ... صلیب جنوبی صلیب جنوبی . [ ص َ ب ِ ج َ ] (اِخ ) ۞ صورت فلکی بزرگ در نیم کره ٔ جنوبی که از چهارستاره ٔ سیار درخشان که بطور منظم قرار گرفته اند و هفت ست... صلیب الجنوبی صلیب الجنوبی . [ ص َ بُل ْ ج َ ] (اِخ ) رجوع به صلیب جنوبی شود. صلیب بادپروا صلیب بادپروا. [ ص َ ب ِ پ َرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چوب چهارگوشه که در تابدانها بجهت منع دخول حیوانات سازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ثلیب ثلیب . [ ث َ ] (ع اِ) گیاه سیاه دیرینه یا گیاه دوساله . || نوعی از شورگیاه . سلیب سلیب . [ س َ ] (ع ص ) ربوده عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زن و شتر ماده ٔ فرزندمرده یا بچه ٔ ناتمام افکنده . (آنندراج ) (... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود