اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صلیقة

نویسه گردانی: ṢLYQ
صلیقة. [ ص َ ق َ ] (ع ص ، اِ) گوشت بریان پخته . || نان تنک . (منتهی الارب ). رجوع به صَریقَه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سلیقه . [ س َ ق َ ] (ع اِ) سرشت . طبیعت . طبع. نهاد. خصلت . (ناظم الاطباء). سرشت . طبیعت . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ).خوی . (مهذب الاسماء) ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
با سلیقه. (با + سلیقه) خوش سلیقه، دارای سلیقۀ خوش. مقایسه شود با بی سلیقه (بی + سلیقه). رجوع شود به با، که در این جا معانی «دارایِ»، «صاحب»، «خداوند»،...
کج سلیقه . [ ک َ س َ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) بد سلیقه . که انتخاب احسن نتواند. بی سلیقه . که حسن انتخاب ندارد. (یادداشت مؤلف ). که به گزینی ...
هم سلیقه . [ هََ س َ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) دو تن که پسند و سلیقه ٔ یکسان دارند. که چیزهای واحدی را پسندند.
بی سلیقه . [ س َ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + سلیقه ) بی ذوق . بی مهارت . عاری از ذوق . (ناظم الاطباء). || بی قاعده و بی ترتیب . (آنندراج )....
خوش سلیقه . [ خوَش ْ / خُش ْ س َ ق َ /ق ِ ] (ص مرکب ) خوش آرزو. (یادداشت مؤلف ). خوش ذوق .
سلیقه مند. [ س َ ق َ / ق ِ م َ ] (ص مرکب ) خوش طبع. خوش وضع. دارای خصلت و سیرت نیک و خوشمزه . (ناظم الاطباء).
صاحب سلیقه . [ ح ِ س َ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) خوش ذوق . خوش آرزو. رجوع به سلیقه شود.
سلیقه دار. [ س َ ق َ / ق ِ ] (نف مرکب ) خوش طبع. خوش وضع. دارای خصلت وسیرت نیک . خوشمزه . سلیقه مند. سلیقه شعار. (ناظم الاطباء). آنکه حسن انتخا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.