صم
نویسه گردانی:
ṢM
صم . [ ص ِم م ](ع اِ) شیر بیشه . || بلا. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صم . [ ص ُم م ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَصَم ّ و صَمّاء. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ناشنوایان . کَران . کَرها : زبان بریده به کنجی نشسته ...
صم . [ ص َم م ] (ع مص ) کر شدن و نشنیدن . (منتهی الارب ). || وقولهم صمت حصاة بدم ؛ یعنی کثرت خون بحدی است که اگر سنگریزه را اندازی شنی...
صم بکم . [ ص ُم ْ مُم ْ ب ُ ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . ج ِ اصم و ابکم . کران و گنگان . مأخوذ است از آیات 18، 171 سوره ٔ بقره : ص...
صم و بکم . [ ص ُم ْ مُن ْ وَ ب ُ ] (ع ترکیب عطفی ، ص مرکب ) کران و گنگان . این هر دو لفظ جمع اصم و ابکم است و استعمال جمع بجای مفرد برای م...
صم بکم نشستن . [ ص ُم ْ مُم ْ ب ُ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) سخت خاموش نشستن . رجوع به کلمه ٔ فوق شود.
ثم . [ ث َم م ] (ع مص ) گرد کردن . فراهم آوردن . || پاسپر کردن . || نیکو کردن . || چیزی به اصلاح آوردن . || رُفتن خانه و جای . || مرم...
ثم . [ ث َم ْ م َ ] (ع ق ) آنجا. ثَمَّة : هست احول را در این ویرانه دیرگونه گونه نقل نو که ثم ّ خیر.مولوی .
ثم . [ ث ُم م ] (ع اِ) قماش مشکهای آب و آوندها، مالهم ثم ّ و لا رم ّ. مایملک ثّما و لا رَمّا، هیچ ندارند. هیچ ندارد.
ثم . [ ث ُم ْ م َ ] (ع حرف ربط) حرف عطف است برای مهلت . پس . سپس . باز. پس از آن . || هم . وَ هم . || ثم ماذا؛ سپس چه ؟ نتیجه چیست ؟
سم . [ س َ / س ُ / س ِم م ] (ع اِ) زهر. (برهان ). زهر قاتل . (آنندراج ) (منتهی الارب ). زهر. ج ، سموم . (مهذب الاسماء). السم هو الذی فقد المزاج ...