صمد. [ ص َ م َ ] (اِخ ) (شیخ ...) طاهر نصرآبادی در ترجمه ٔ وی چنین نویسد: از نواده های شیخ سعدی شیرازی است . مرد درویش و پاک طینت شکسته احوال بود. در زمان شاه جنت مکان شاه طهماسب جد پدری او که تیرانی بوده مواجب داشته . در زمان وزارت محمدخان آمده احکام جد خود را آورده آن وظیفه و مواجب را به اسم خود گذرانیده به شیراز رفت و در آنجا به امر کفش دوزی مشغول بود، محبت سرشاری به پسری بهمرسانیده او را متهم بفسق کردند از فرط تقوی و تعصب آلت تناسل خود را بریده در آن اوقات فوت شد این بیت از اوست :
چون قلم پرگار یک پا در شریعت استوار
پای دیگر سیر هفتاد و دو ملت میکنم .
(تذکره ٔ نصرآبادی ص 211).
رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.