صنبل
نویسه گردانی:
ṢNBL
صنبل . [ صِم ْ ب ِ ] (ع ص ) زیرک ناآشنا. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به ماده ٔ قبل و ماده ٔ بعد شود.
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کاکا احمد سنبل . [ اَ م َ سُم ْ ب ُ ] (اِخ ) از مشایخ صوفیه است . جامی درباره ٔ وی چنین آرد: شیخ الاسلام گفت که کاکا احمد سنبل مه از برادر خ...
اصل سنبل هندی . [ اَ ل ِ سُم ْ ب ُ ل ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل السنبل الهندی شود.