صندوق پیل . [ ص َ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هودج پیل که بر آن نشینند. (آنندراج ). برجی که بر پشت پیل نهند. (ولف ذیل کلمه ٔ صندوق ). محفظه مانندی که در جنگها بر پشت پیل نهند و در آن نشینند و بدشمن حمله برند
: به یک سو کشیدند صندوق پیل
جهان شد بکردار دریای نیل .
فردوسی .
ز صندوق پیلان بباریدتیر
برآمد خروشیدن داروگیر.
فردوسی .
اکلیلهای پیلان از گوهر است و لؤلؤ
صندوق پیلبانان از صندل و قماری .
منوچهری .
به بتکده در بت را خزینه ای کردند
در آن خزینه بصندوقهای پیل گهر.
فرخی .
جهان شد ز صندوق پیلان جنگ
پر از آتش انداز و تیر و خدنگ .
اسدی (گرشاسب نامه ).
بعزمی که بر فتح گشتی دلیل
شد از خانه ٔ زین بصندوق پیل .
امیرخسرو.