صنع
نویسه گردانی:
ṢNʽ
صنع. [ ص ِ ] (ع اِ) سیخ بریان کن . || آنچه ساخته شود از سفره و جز آن . || درزی یا باریک کار. الخیاط او الرقیق الیدین . (اقرب الموارد). || بریانی . || جامه . || دستار. || جای گرد آمدن آب باران . (منتهی الارب ). ج ، اصناع . || (ص ) رجل صنعالیدین ؛ مرد چبدست و باریک درپیشه ٔ خود. (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ثنا گوئی . [ ث َ ] (حامص مرکب ) مدح . ستایشگری .
ثنا کردن . [ ث َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اثناء، تثنیه . حمد و ستایش کردن : ثنا میکنم ایزد پاک راثریاده طارم تاک را.ظهوری .
مجلس سنا. [ م َ ل ِ س ِ س ِ ] (اِخ ) دومین مجلس قانونگذاری ایران که طبق اصل های 43، 44، 45 قانون اساسی تشکیل می شود. (ترمینولوژی حقوق تأ...
سنا و شنبه . [ س ِ وَ شِم ْ ب َ ](اِخ ) (ناحیت ...) مرکب از دو ناحیه سنا و شنبه است که میانه ٔ مشرق و شمال کالی واقع است و این ناحیه مشتمل ...