صورت دادن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را صورت چیزی دادن و آنرا بشکل وی در آوردن . مبدل ساختن
: آب خوش را صورت آتش مده
اندر آتش صورت آبی منه .
مولوی .
|| در تداول عوام ، انجام دادن کاری را. کاری را پایان دادن . معامله ای را خاتمه بخشیدن . || دادن سیاهه ٔ دخل یا خرج . فهرستی از ارقام جزء نوشتن و به کسی دادن .رجوع به صورت حساب شود.
-
صورت دادن کار دختری را ؛ مهر از وی برگرفتن . بکارت او را برداشتن .
-
صورت دادن کار زن را ؛ آرمیدن با وی . با او هم بستر شدن
: بدو گفتم تو صورت را نکو گیر
که من صورت دهم کار خود از زیر.
ایرج میرزا.