اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صورت نگار

نویسه گردانی: ṢWRT NGAR
صورت نگار. [ رَ ن ِ ] (نف مرکب ) صورت نگارنده . مصور. نقاش . مجازاً خالق و آفریننده :
جهان را دگرگونه شد کار و بارش
بر او مهربان گشت صورت نگارش .

ناصرخسرو.


من جانسپار مدح تو، صورت نگار مدح تو
باآب کار مدح تو، الفاظم ابکار آمده .

خاقانی .


که چون کرده اند این دو صورت نگار
دو ارتنگ را بر یکی سان گزار.

نظامی .


اگر موج از بن دریا برآید
نماند صورت و صورت نگاری .

عطار.


صورت نگار چینی بیخویشتن بماند
گر صورتت ببیند سر تا بسر معانی .

سعدی .


چنان فتنه بر حسن صورت نگار
که با حسن صورت ندارند کار.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.