صوی
نویسه گردانی:
ṢWY
صوی . [ ص ُ وی ی ] (ع مص ) خشک گردیدن نخله . || خشک گردیدن شیر گوسفند. || قوی و توانا گردیدن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
سوی . [ س َ وی ی ] (ع ص ) مستقیم . راست : گرفته اند نکوخواه و بدخوه تو مدام یکی طریق ضلالت یکی سبیل سوی .سوزنی .
سوی . [ س ِ وا ] (ع اِ) برابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). هموار. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59). عدل . || غیر. (اقرب الموارد). || ...
سوی . [ س َ وی ی ] (ع ص ) راست و درست . || (اِ) میانه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وسط. (اقرب الموارد). || قصد. یقال : قصدت سواه ؛ ا...
(soy) در گویش پشتو به خرگوش گفته میشود.
اسم نوعی نبات به زبان ترکی آذربایجانی که گویند برای درد شکم خوب است. دارای برگهای بزرگ و ساقه های بلند می باشد و در چمنزارها و جایی که آب زیاد باشد رش...
سوی زن . [ زَ ] (اِ) سوزن باشد که بدان چیزها دوزند. (آنندراج ) (برهان ). سوزن . (ناظم الاطباء).
هفت سوی . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاولایت باخرز از بخش طیبات شهرستان مشهد که 90 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش ...
سوی غامش . [ م ِ ] (اِ) سلام . تحیت . (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 106). || تملق . || رسم خوش آمدگویی . (ناظم الاطباء).
درون سوی . [ دَ ] (اِ مرکب ) سوی درون . درون سو. جانب انسی . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به درونسو شود.
تام سوی . (اِخ ) ۞ بندر آزادی است به فرمز که در سال 1858 م . برای تجارت اروپاییان آزادی این بندر تأمین گردید و در اول اکتبر سال 1884 د...