اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صیاح

نویسه گردانی: ṢYAḤ
صیاح . [ ص ِ / ص ُ ] (ع اِ) آواز بلند حسب طاقت . (منتهی الارب ). آواز. نوحه . فغان . (غیاث اللغات ). بانگ . (مهذب الاسماء). || (مص ) آواز کردن . (منتهی الارب ). بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) :
این طلب همچون خروسی در صیاح
میزند نعره که می آید صباح .

مولوی .


|| (مص ) یکدیگر را آواز دادن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
نفط سیاه . [ ن َ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفت سیاه . رجوع به نفت سیاه شود.
کره سیاه . [ ک ُرْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان . 168 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
سیاه‌ مشق یکی از رشته‌های خوش‌نویسی ایرانی است که در آن خوشنویس با نوشتن برخی حروف، کلمات و جملات به‌صورت تکراری یا متقاطع، کمپوزیسیون ویژهٔ خود را خل...
سیاه رود. (نام درست "سارو" )، رودخانه‌ای است که از چشمه‌سارهای دامنه‌های جنوبی کوه البرز و از ناحیه‌های گٔل‌افشان و سید ابوصالح سرچشمه میگیرد و از کنا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گُ نِ. کلامی از روی تحکم در برابر تکرار "گشنه ام" از سوی کودکان در گویش کازرونی(ع.ش)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
روستایی از توابع شهرستان رودان در استان هرمزگان. سیاه به معنی تیره و مغان جمع مغ که در زبان محلی معنی نخل می دهد.
کلاه سیاه . [ ک ُ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف ایل قشقائی . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 83).
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۲۲ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.