اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صیح

نویسه گردانی: ṢYḤ
صیح . [ ص َ ] (ع اِ) آواز بلند حسب طاقت . (منتهی الارب ). قولهم غضب من غیرصیح و لا نفر؛ یعنی خشمگین شد بخشم میانه ، نه کم و نه بسیار، فالصیح القلیل و النفر الکثیر. و لقیته قبل کل صیح و نفر؛ یعنی پیش از طلوع فجر. فالصیح الصباح و النفر التفرق . (منتهی الارب ). || (مص ) آواز کردن . (منتهی الارب ). بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). آواز کردن بمنتهی قوت . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
راچبورگ سئه . [ س ِ ءِ ] (اِخ ) ۞ یعنی دریاچه راچبورگ و آن دریاچه ای است در آلمان که در میان لاونبورگ و مکلنبورگ قرا دارد. (از قاموس الا...
سیه کردن چشم . [ ی َه ْ ک َ دَ ن ِ چ َ / چ ِ ] (مص مرکب ) روشن کردن چشم . (غیاث اللغات ). || سرمه کشیدن و چشم را سیاه کردن . (یادداشت بخط...
دیوان سیه کردن . [ دی ی َهَْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صحیفه ٔاعمال سیاه کردن . کنایه از معصیت کردن : ز غیبت چه میخواهد آن ساده مردکه دیوان س...
سیه خانه ٔ آبنوسی . [ ی َه ْ ن َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از نایی است که آنرا از چوب آبنوس ساخته باشند و نوازند. (برهان ) (آنندراج ...
زال سرسپید سیه دل . [ ل ِ س َ س ِ دِ ی َهَْ دِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و مردم بی مهر و شفقت باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) : این ...
ماسه سیاه/سیه ماسهblack sand ، ماسه زغالدار سیه ماسه ماسه سیه فام را گویند. یکی از انواع ماسه سیاه، مخلوط سنگین، براق و تا حدی مغناطیسی از ماسه های مع...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.