صید حرم . [ ص َ
/ ص ِ دِ ح َ رَ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وحشی که در سرزمین حرم باشد کشتن و شکار کردن آن حرام است و اطلاق حرم بر زمین حوالی مکه ٔ معظمه کنند به این حدود اربعه : بطرف مشرق از مکه تا شش کروه
۞ و بجانب شمال دوازده کروه و بسمت مغرب هیجده کروه و بسوی جنوب بیست و چهار کروه . (غیاث اللغات )
: خون صاحبنظران ریختی ای کعبه ٔ حق
قتل اینان که روا داشت ؟ که صید حرمند.
سعدی .
دگر بصید حرم تیغ برمکش زنهار
وز آن که با دل ما کرده ای پشیمان باش .
حافظ.
یارب مگیرش ارچه دل چون کبوترم
افکند و کُشت و عِزّت صیدحرم نداشت .
حافظ.